ترک عادت می کنم

بدنم درد می کند

روحم خراشیده است

پنجمین شب ِ بی تو

باید روزه ای بگیرم، مراسمی به پا دارم

شاید چله ای بنشینم

باید سوگواری ام را رونقی ببخشم.

M - M -  M

انذار،

انذار از آن ابلیس ِ درون

که سعادتم را تاب ندارد

در کسوت ِ مرد ِ دوزخی

دستان و زیبا و فریبنده اش را دیگر شوقی ندارم.