بعد از یک ماه و نیم
دو شعر از واهه آرمن
از كتاب پس از عبور درناها:
----------------------------
حالا هر روز
در بودنت شك مي كنم و
مي ميرم از اندوه
يادش به خير
در كودكي
روزي صد بار
در نبودنت شك مي كردم و مي مردم از شادي.
. . .
يك عصر پائيزي
-----------------------
سوار بر اتوبوس
از دهكده ها مي گذريم
عبور مي كنيم از كنار خدا
نمي ايستيم
چه قدر خسته ام
از راه نرفتن
از نشسته به مقصد رسيدن.
+ نوشته شده در جمعه بیست و نهم آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱ ب.ظ توسط لاله
|