برای تو- در سالگرد این روز نامبارک
ثانیه ها را رج زدم، دانه به دانه
و پیراهنی برای خود بافتم
از جدایی- در با هم نبودنم بی تو
می دانم این یک سال
هزاران بوسه به تو بدهکار است...
ثانیه ها را رج زدم، دانه به دانه
و پیراهنی برای خود بافتم
از جدایی- در با هم نبودنم بی تو
می دانم این یک سال
هزاران بوسه به تو بدهکار است...
پاور پوینت بی مزه ای با موسیقی متن فیلم The Assasination of Jessi ... ساخته ی Nick Cave ساختم با این شعر، و برای دوستی فرستادم. در ایمیلی که طی آن پاورپوینت مزبور فرستاده شده، نامه ای نوشتم که برای ثبت در تاریخ، در اینجا می آورم:
----- ماه - ماهی -----------------------------------------------------------------------------------------
شعر من پر از دلهرههای زایش است
بی صبری واژهها، تاب بر میدارد
بیداری جلادانی که بر هوشیاری من میلغزند
و این چرخ، چرخ، چرخ خوردن
بر اصطکاک یخ زدهی زمستان
بیتابی را از رو برده است
از روی هر چه بادا باد
از لحن غلط انداز صدایت
از این ضمیر عاشقانهی دوم شخص مفرد
دیگر نه دلالتی است در از پی هم آمدنِ واژهها
و نه در پی آمدنی است رویای هزارسالهای را
که از گیسویت بافتم
ای از درون من، ویران
---------------
کاسهی صبرم لب میریزد
از لبهای طاقتم که مرا طاق میزند
با دلالتهای از هم گریزانِ اشیاء
و جای قدمهایی که میسُرَد
بر انقباض ترکهای تاریکِ عبورِ زمستان
در حال که میآیی حاضر
و در حال که میروی غایب
محو در کبودی آسمانی باردارِ برفِ سالهای دور
به طنینی بیصدا بر برکهای مینشیند آرام،
که تنها
چهرهی تو را در آبهایش منعکس دارد
ای ماه-ماهی گریزان
امروز در کشف و شهودی، برایم آشکار شد آن چیزی که منتظرش هستم و باعث می شود همیشه احساس بلاتکلیفی کنم چیست. هنگام تماشای فیلم Last Days، بود که برایم آشکار شد آن چه به آن امید دارم، زندگی دیگر است، جهانی دیگر پس از مرگم، که بیهودگی نا آگاهی را برایم به پایان خواهد رسانید. جایی که در آن از فراری بودن ادرک لحظه ای و نسیان حاصل از زنده بودن خبری نیست. جایی که می توانم تمام فیلم هایی که دیده ام و کتاب هایی که خوانده ام و حتی تمام انسان هایی که مرور کرده ام را با خاطری آسوده و وجدانی هوشیوار، دوباره به نظاره بنشینم و ورانداز کنم. در جای گاه خداوندگاری ام..
هشتم دی ماه