پاور پوینت بی مزه ای با موسیقی متن فیلم The Assasination of Jessi ... ساخته ی Nick Cave ساختم با این شعر، و برای دوستی فرستادم. در ایمیلی که طی آن پاورپوینت مزبور فرستاده شده، نامه ای نوشتم که برای ثبت در تاریخ، در اینجا می آورم: 

عرض شود که این اثر حاصل 5 روز خانه نشینی در اثر آنفولانزا و دو شب بیخوابی (به دلیل خواب زیاد در طول روز) می باشد. شعر در ساعت 5 صبح گفته شده که قسمتی هایی از آن طی اسمس تقدیم حضورتان گشت همان موقع. در این لحظه که این ای میل را برای شما می فرستم، در تب می سوزم و هر چه لباس میپوشم گرم نمی شوم و سرم هم از درد در حال انفجار است اما شنگول و منگولم از اینکه دارم این را می فرستم و روحیه ام خوبه مثکه!! :))))))
دیگر عرض شود که تصاویر هیچ ارتباطی به همدیگه و به متن و به موسیقی ندارند. موسیقی و شعر هم یه جورهایی زمستانی هستند و به هم می آیند و با هم می روند. در باب پیدایش اثر عرض کنم که نگارنده عادت دارد یک شعری که می گوید خودش کیفور می شود ده دفعه با صدای بلند برای خودش می خواند، بعد داشت این شعر رو برای خودش می خواند که دید به به، چه با موسیقی پس زمینه که دارد پخش می شود خوب شده! بعد پرید رفت صدایش را ضبط کرد با موسیقی. گوش داد دید
واضح نیست کلمات و نیاز به زیرنویس دارد. به همین جهت کلیپ خز و خیلی که اتچ شده را تهیه نمود. هر چند خودش می داند تو مایه های این پاور پوینت های خز شده، اما دفعه ی اولش بوده بچه و ذوق کرده همین طوری دلش خواسته به عمو نشون بده کارش رو!! :-))
القصه، عکس های هم برای این اضافه شدند که محرک بصری باشند برای مخاطب که حوصله اش سر نرود و هیچ ارزش هنری و حقیقی وحقوقی دیگری ندارند. 
در این یکی لحظه که این ایمیل را برای شما می فرستم، قرار است یک ماه دیگر برای نخستین بار تعدادی از اشعارم در مجله ی اینتنتی وازنا منتشر شود و مفتخرم به عرض برسانم که شما نخستین کسی هستید که این خبر میمون را می شنوید. باشد که صد سال دیگر که من شاعر معروفی شده بودم و پس از مرگم کسی خواست زندگی نامه ام را بنویسد، این ای میل را در جستجوهای خود کشف کند و در کتاب زندگی نامه ی من بیاورد همراه با اسم شما و همگان بدانند که شما از دوستان بسیار عزیز و نزدیک من بودید و با سعه ی صدر به اشعار من گوش میدادید. قول می دهم وقتی جایزه ی بین المملی ادبیات گرفتم به همه بگویم که شما مشوق من بودید.
کاملا مشخص است که نگارنده تب دارد، نه؟ :-)))
زیاده عرضی نیست!




----- ماه - ماهی -----------------------------------------------------------------------------------------

شعر من پر از دلهره‌های زایش است

 بی صبری واژه‌ها، تاب بر می‌دارد

بی‌داری جلادانی که بر هوشیاری من می‌لغزند

و این چرخ، چرخ، چرخ خوردن

بر اصطکاک یخ زده‌ی زمستان

بی‌تابی را از رو برده است

از روی هر چه بادا باد

از لحن غلط انداز صدایت

از این ضمیر عاشقانه‌ی دوم شخص مفرد

دیگر نه دلالتی است در از پی هم آمدنِ واژه‌ها

و نه در پی آمدنی است رویای هزارساله‌ای را

که از گیسویت بافتم

ای از درون من، ویران

---------------

کاسه‌ی صبرم لب می‌ریزد

از لب‌های طاقتم که مرا طاق می‌زند

با دلالت‌های از هم گریزانِ اشیاء

و جای قدم‌هایی که می‌سُرَد

بر انقباض ترک‌های تاریکِ عبورِ زمستان

در حال که می‌آیی حاضر

و در حال که می‌روی غایب

محو در کبودی آسمانی باردارِ برفِ سال‌های دور

به طنینی بی‌صدا بر برکه‌ای می‌نشیند آرام،

که تنها

چهره‌ی تو را در آب‌هایش منعکس دارد

ای ماه-ماهی گریزان